آرزو های بزرگ ...
بعضی وقتها فکر میکنم چرا ما همه چیز را فرامو ش میکنیم وفکر می کنیم که مسایل بزرگ کوچیکن ومسایل کوچک بزرگ راجع به آرزوهامون هم همینطوره ...
برای همینه که خوشبختی نزدیکمون ولی نمی بینیمش...
دیشب وقتی باآرمین کوچولو شعر می خوندیم ومیخندیدیم این رو حس کردم واقعا لحظه شادی ،وقتی شعر دوران بچگیت رو با بچه خودت بخونی
ی توپ دارم گل گلیه
سرخ وسفید و آبیه
مزنم زمین هبا
من این توپو ندا
مشقامو خوب نبش
بابا به من ایدی
ی توپ گل گلی
واقعان کیف کردم وکلی خندیم ...
آرمین کوچولو دیر شروع کرد به حرف زدن ولی وقتی شروع کرد درس حسابی شروع کرد.
آرمین جان، مامان جان، تو یکی ازبزرگترین خوشبختی های من هستی...
دوسسسسسسسسسسسسسسسسست دارم ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی