ماشین...
سلام مامانی بابت ماشینی که برام خریدی کلی سپاس وتشکر مامانی جبران میکنم
میدونین چه خبره ؟
بالاخره آرمین جان واسه مامانیش یک ماشین خریدو...
یک عالمه ماجراداریم از روزی که ماشین خریده شد هر جا می خواهیم بریم میگی مامانی با ماشین تو بریم وقتی می اییم خونه کلید ماشین میره سر جاش روی جا کلیدی وای به لحظهای که کلید ماشین سر جاش نباشه میگی
این چه وضعیه کلید ماشین باید کجا باشه بعد هم با کلی غر کلید رو سر جاش می ذاری ...تازه اگه من وبابایی بخواین با هم بریم بیرون مثل قبلنا نیست که بخوای با بابایی بری می گی من می خوام با مامانی برم بیرون (در واقع با ماشین مامانی خلاصه این روزها داستان داریم ...
اینقد خوشمزه حرف می زنی که دوست دارم گازت بگیرم (بعضی موقع ها یواشکی یک گاز کوچول وموچول می گیرم تو هم حرص می خوری و یک کوچولو گریم می کنی دوست دارم مامانی ...
حالا می خوام یک فال حافظ برات بگیرم ...